جنایات و کشتار انسان های بی گناه در حمله به کشورها توسط خلفای اهل سنت
پاسخی به ادعاهای مولوی خیرشاهی
بازتاب این مطلب در: عمـار نامه
مطلبی نوشته بودیم(دراینجا) در پاسخ به جناب مولوی خیرشاهی،که در کلیپی به ایرانیان توهین کرده و الفاظی را در حق ایرانیان به کار برد که خود این آقا و کسانی که در پای منبر او تکبیر می گفتند، بیشتر به آن الفاظ،شایسته بودند.در جای دیگر از این سخنرانی گفته بود :ایرانیان مدیون عمربن الخطاب هستند به خاطر ورود اسلام به ایران!! و ایرانیان باید سم اسب عمر را ببوسند! که ما در این لینک، از کتب خود این آقایان نشان دادیم که این ادعا دروغی بیش نیست و به دوستان قول دادیم که جنایات خلفای اهل سنت را در حق بشریت و آدم خواری آنان را از کتب اهل سنت،نشان دهیم
ما به چند نمونه از این کشتارها اشاره و قضاوت را بر عهده خوانندگان عزیز واگذار می کنیم.
1-جنگ ذات العیون-سال12 زمان ابوبکر . خالد بن ولید،دست راست ابوبکر،در نبرد فتح الانبار، به تیر اندازان خود دستور داد که چشمان مردم را هدف بگیرند و آنان در آن روز هزار نفر را کور کردند؛ تا حدى که این جنگ به جنگ «ذات العیون» معروف گشت.
قَدِمَ خَالِدٌ عَلَى الْمُقَدِّمَةِ، فَأَطَافَ بِالْخَنْدَقِ وَأَنْشَبَ الْقِتَالَ، وَکَانَ قَلِیلَ الصَّبْرِ عَنْهُ إِذَا رَآهُ أَوْ سَمِعَ بِهِ، وَتَقَدَّمَ إِلَى رُمَاتِهِ فَأَوْصَاهُمْ، وَقَالَ: إِنِّی أَرَى أَقْوَامًا لا عِلْمَ لَهُمْ بِالْحَرْبِ، فَارْمُوا عُیُونَهُمْ وَلا تَوَخُّوا غَیْرَهَا، فَرَمَوْا رَشْقًا وَاحِدًا ثُمَّ تَابَعُوا فَفُقِئَ أَلْفُ عَیْنٍ یَوْمَئِذٍ، فَسُمِّیَتْ تِلْکَ الْوَقْعَةُ ذَاتَ الْعُیُونِ، وَتَصَایَحَ الْقَوْمُ: ذَهَبَتْ عُیُونُ أَهْلِ الأَنْبَارِ.خالد، پیشاپیش لشکر آمد و اطراف خندق مىچرخید و آتش جنگ را شعلهور مىکرد، او هر وقت جنگى را مىدید و یا مىشنید، بسیار کمطاقت مىشد، پیش تیراندازان رفت و به آنها این چنین سفارش کرد: من مىبینم که این مردم جنگیدن نمىدانند؛ پس چشمان آنها را هدف تیر قرار دهید و جاى دیگر هدر ندهید؛ سپس خودش یک تیر رها کرد و تیراندازان به دنبال او هزار چشم را در این روز هدف قرار دادند؛ از این رو، این روز به «ذات العیون» نام گرفت، مردم فریاد مىزدند که چشمان مردم انبار کور شد .تاریخ الطبری، ج2 ، ص323، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
ابن اثیر هم در الکامل فى التاریخ مىنویسد:ذِکْرُ فَتْحِ الأنْبَارِ ثُمَّ سَارَ خَالِدٌ على تَعْبِیَتِهِ إلى الأنبار، وأنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر، وعلى مقدمتِه الأقرع بن حابس. فلما بَلَغَها أطاف بها، وأنْشَبَ القتالَ، وکان قلیلُ الصبرِ عنه وتَقَدَّم إلى رُمَاتِهِ أن یَقْصُدُوا عُیونَهُم فَرَمَوْا رَشْقًا وَاحِدًا ، ثم تابعوا فأصابُوا ألفَ عینٍ، فَسُمِّیَتْ تِلْکَ الْوَقْعَةُ ذَاتَ الْعُیُونِ.وقتى که شهر انبار فتح شد، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد (این شهر از آن جهت انبار نامیده مىشد که محل ذخیره مواد غذائى بود ) . پیشاپیش لشکریان وى شخصى بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت. او مردى کم صبر بود، تیر اندازان را جلوى لشکر گذاشت و دستور داد تا چشمهاى مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و لشکریان به دنبال او، چشمهاى مردم را هدف قرار دادند که به هزار چشم اصابت؛ از این رو، این نبرد «ذات العیون » نام گرفت.الکامل فی التاریخ، ج2، ص245ناشر: دار الکتب العلمیة
2- به خاطر یک قسم،70 هزار نفر را کشتند و رود خون راه انداختند(سال12 زمان ابوبکر)خالد قسم خورد که اگر به مشرکین دستیابد، جوى خون راه بیندازد، به خاطر قسم خالد هفتاد هزار نفر را کشتند .واقتتلوا قتالا شدیدا والمشرکون یزیدهم کلبا وثبوتا توقعهم قدوم بهمن جاذویه فصابروا المسلمین فقال خالد اللهم إن هزمتهم فعلی أن لا أستبقی منهم من أقدر علیه حتى أجری من دمائهم نهرهم فانهزمت فارس فنادى منادی خالد الأسراء الأسراء إلا من امتنع فاقتلوه فأقبل بهم المسلمون أسراء ووکل بهم من یضرب أعناقهم یوما ولیلة.فقال له القعقاع وغیره لو قتلت أهل الأرض لم تجر دماؤهم فأرسل علیها الماء تبر یمینک ففعل وسمی نهر الدم ... وبلغ عدد القتلى سبعین ألفا.جنگ شدیدى درگرفت، مشرکین ایستادگى و پایدارى مىکردند و منتظر آمدن بهمن جاذویه بودند، مسلمانان نیز مقاومت کردند؛ پس خالد گفت: خدایا اگر آنها را شکست دادم، سوگند یاد مىکنم هیچ یک از کسانى را که به آنها دست یافتم باقى نگذارم؛ مگر اینکه رود خون به راه بیندازم .اهالى فارس شکست خوردند، شخصى از مأموران خالد فریاد مىزد: اسراء را بگیرید و هرکس مقاومت کرد، بکشید؛ پس مسلمانان آنها را اسیر کردند و افرادى را مأمور کردند که شبانه روز گردن آنها را بزنند.قعقاع و دیگران به خالد گفتند: اگر تمام مردم روى زمین را نیز بکشى، جوى خون راه نخواهد افتاد، آب را بر خونها جارى کنید، تا از دست سوگندى که یاد کردهاید، آزاد شوید؛خالد همین کار را کرد و نام آن رود را «رود خون» گذاشت. در این روز تعداد کشته شدگان به هفتاد هزار نفر مىرسید. الکامل فی.التاریخ، ج2 ، ص242، دار الکتب العلمیة تاریخ الطبری، ج2 ، ص313، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص68،دار الکتب العلمیة - بیروت.البدایة والنهایة، ج6 ، ص346، مکتبة المعارف.مقدمة ابن خلدون، ج2 ، ص509، ناشر: دار القلم
ذکر وقعة الثنی...لما وصل کتاب هرمز إلى أردشیر بخبر خالد أمده بقارن بن قریانس فخرج قارن من المدائن ممد الهرمز فلما انتهى إلى المذار لقیته المنهزمون فاجتمعوا ورجعوا ومعهم قباذ وأنوشجان ونزلوا الثنی وهو النهر وسار إلیهم خالد فلقیهم واقتتلوا فبرز قارن فقتله معقل بن الأعشى بن النباش وقتل عاصم أنوشجان وقتل عدی بن حاتم قباذ وکان شرف قارن قد انتهى ولم یقاتل المسلمون بعده أحدا انتهى شرفه فی الأعاجم وقتل من الفرس مقتلة عظیمة یبلغون ثلاثین ألفا سوى من غرق ومنعت المیاه المسلمین من طلبهم.جنگ ثنى :وقتى نامه هرمز به اردشیر رسیده و خبر خالد را براى او آورد ، به قارن بن قریانس دستور داد که از مدائن به کمک هرمز برود . وقتى که به مذار رسید ، شکست خوردگان به او رسیدند و همگى با هم جمع شدند و دوباره بازگشتند و در میان آنان قباد و انوشجان نیز بودند و در ثنى منزل گزیدند که نام نهرى بود .خالد به سمت آنان رفته و جنگ کردند ، قارن به جنگ آمد اما معقل بن اعشى بن نباش او را کشت ؛ عاصم نیز انوشجان را کشت و عدى بن حاتم قباد را .و از ایرانیان گروه بسیارى کشته شدند که به 30000 نفر میرسیدند !جداى از کسانى که در رود غرق شدند و آب مانع آن شد که مسلمانان بقیه ایرانیان را بگیرند! الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص240، دار الکتب العلمیةو نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص68، دار الکتب العلمیة در یک شب جنگ ، 30000 نفر کشته شدند ؛ جدا از کسانى که در هنگام فرار غرق شدند!
4- یکصد هزار نفر را در یک روز کشتند (سال 13، زمان عمر)
ابن اثیر در باره جنگهاى خلیفه دوم با ایرانیان مىنویسد:فما کانت بین المسلمین والفرس وقعة أبقى رمة منها بقیت عظام القتلى دهرا طویلا وکانوا یحزرون القتلى مائة ألف.هیچ جنگى بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه ها مانند این جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته ها را 100000 صد هزار نفر میدانستند !الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص290، دار الکتب العلمیة و صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، ناشر : دار الجیل - بیروت / لبنان
5 . چهل هزار کشته، در یک روز (سال 14، زمان عمر)
طبرى در تاریخ خود، ابن أثیر جزرى در کتاب الکامل فى التاریخ و دیگران مىنویسند:فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا فی العتیق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش کابیان ... وقتلوا فی المعرکة عشرة آلاف سوى من قتلوا فی الأیام قبله.اما لشکر احتیاط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بیابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تیرباران کردند؛ به صورتى که حتى یک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !بعد از این ضرار بن خطاب پرچم کاویان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند!تاریخ الطبری، ج2، ص242، ناشر: دار الکتب العلمیة و الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص330 دار الکتب العلمیة و، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج4 ، ص236،عالم الکتب - بیروت و نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص138 دار الکتب العلمیة
6 . جنگ براى آب و غذا و غنیمت (سال 14، زمان عمر)
شمس الدین ذهبى در سیر أعلام النبلاء مىنویسد:لما کان یوم القادسیة ذهب المغیرة بن شعبة فی عشرة إلى صاحب فارس فقال إنا قوم مجوس وإنا نکره قتلکم لأنکم تنجسون علینا أرضنا فقال إنا کنا نعبد الحجارة حتى بعث الله إلینا رسولا فاتبعناه ولم نجىء لطعام بل أمرنا بقتال عدونا فجئنا لنقتل مقاتلتکم ونسبی ذراریکم وأما ما ذکرت من الطعام فما نجد ما نشبع منه فجئنا فوجدنا فی أرضکم طعاما کثیرا وماء فلا نبرح حتى یکون لنا ولکم فقال العلج صدق قال وأنت تفقأ عینک غدا ففقئت عینه بسهم.زمانى که روز جنگ قادسیه شد مغیرة بن شعبة (فرمانده مسلمین) به طرف فرمانده سپاه فارس رفت، فرمانده سپاه فارس به او گفت: ما قومى مجوس هستیم و دوست نداریم با شما بجنگیم شما سرزمین ما را (با آمدنتان) نجس کردهاید. مغیرة به اوگفت: ما قومى بودیم که سنگ مىپرستیدیم تا اینکه خداوند براى ما پیامبرش را فرستاد و ما از ایشان تبعیت کردیم و آئین آن پیامبر را پذیرفتیم، و براى غذا هم به سرزمین شما نیامدیم؛ بلکه به ما دستور داده شده بود که با دشمنمان بجنگیم؛ پس به هدف جنگ با شما و اسیر نمودن فرزندانتان به این دیار آمدیم؛ اما آنچه در مورد غذا گفتم: ما (در سرزمین خودمان) چیزى نیافتیم که سیرمان کند، وقتى به سرزمین شما آمدیم در این سرزمین آب و غذاى فراوانى پیدا کردیم؛ بنابراین از اینجا نمىرویم تا اینکه این مواد غذایى بین ما و شما تقسیم شود. علج گفت: راست مىگوید... .سیر أعلام النبلاء، ج3، ص32 مؤسسة الرسالة
7 . فتح همدان و کشتههای بیشمار (سال 27، زمان عثمان)
طبرى در تاریخ خود مىنویسد:وحدثنی ربیعة بن عثمان أن فتح همذان کان فی جمادى الأولى على رأس ستة أشهر من مقتل عمر بن الخطاب وکان أمیرها المغیرة بن شعبة قال ویقال کان فتح الری قبل وفاة عمر بسنتین ویقال قتل عمر وجیوشه علیها (رجع الحدیث إلى حدیث سیف) قال فبینما نعیم فی مدینة همذان فی توطئتها فی اثنی عشر ألفا من الجند تکاتب الدیلم وأهل الری وأهل أذربیجان ثم خرج موتا فی الدیلم حتى ینزل بواج روذ وأقبل الزینبی أبو الفرخان فی أهل الری حتى انضم إلیه وأقبل إسفندیاذ أخو رستم فی أهل أذربیجان حتى انضم إلیه وتحصن أمراء مسالح دستبى وبعثوا إلى نعیم بالخبر فاستخلف یزید بن قیس وخرج إلیهم فی الناس حتى نزل علیهم بواج الروذ فاقتتلوا بها قتالا شدیدا وکانت وقعة عظیمة تعدل نهاوند ولم تکن دونها وقتل من القوم مقتلة عظیمة لا یحصون ولا تقصر ملحمتهم من الملاحم الکبار.ربیعة بن عثمان برایم نقل کرد که جنگ همدان در جمادى الأولى و شش ماه گذشته از کشته شدن عمر، اتفاق افتاد. فرمانده این جنگ مغیرة بن شعبه بود. برخى گفتهاند که فتح رى، دو سال پیش از کشته شدن عمر بوده و زمانى که عمر کشته شده، نیروهایش در آنجا ساکن بودهاند .سیف گفته است وقتى ما در همدان بودیم ، مقدمه لشکر ایران12000 نفر بودند که به اهل دیلم و رى و آذربایجان نامه نوشتند و سپس همگى آماده براى جنگ به دیلم آمدند تا به واجرود رسیدند . زینبى با اهل رى و اسفندیار برادر رستم نیز با اهل آذربایجان به کمک او آمدند .امراى لشکر عمر در قلعه گرد آمده و به نعیم خبر فرستادند . او یزید بن قیس را جانشین خود کرد و خود به سمت ایرانیان به راه افتاد تا به واجرود رسید . و در آنجا جنگ شدیدى کردند که مانند جنگ نهاوند بود . و از ایرانیان گروهى بسیار که قابل شمارش نبودند کشته شد . و جنگ با آنان از جنگهاى بزرگ چیزى کم نداشت !، تاریخ الطبری، ج2 ، ص536، ناشر: دار الکتب العلمیة
8. پول بدهید، از شهرتان خارج میشویم (سال27، زمان عثمان)
عبد الرحمن قرشى مىنویسد:وهرب جیش جرجیر فبث عبد الله بن سعد السرایا وفرقها فأصابوا غنائم کثیرة فلما رأى ذلک رؤساء أهل أفریقیة طلبوا إلى عبد الله بن سعد أن یأخذ منهم مالا على أن یخرج من بلادهم فقبل منهم ذلک ورجع إلى مصر ولم یول علیهم أحدا ولم یتخذ بها قیروانا.لشکریان جرجیر فرار کردند، عبدالله بن سعد لشکریان او را شکست داد و آنها را متفرق نمود و به غنائم زیادى دست پیدا نمودند، رؤساى اهل آفریقا وقتى با چنین صحنه اى مواجه شدند از عبد الله بن سعد در خواست کردند که در مقابل دریافت مالى از آنها از سرزمین آنها خارج شود، عبدالله این پیشنهاد را پذیرفت و (بعد از گرفتن پول) به مصر بازگشت و هیچ کسى را به عنوان خلیفه براى آنها مشخص نکرد و از ایشان سوار کار (براى جنگ) نگرفت.فتوح مصر وأخبارها، ج1، ص312، دار الفکر
9. جنگ گرگان، همه را کشتند، جز یک نفر (سال 30، زمان عثمان)
در این جنگ هم جنایت عظیمى اتفاق افتاد. غیر مسلمانان، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست کردند که ما درهاى شهر را بر روى شما مىگشاییم، به شرطى که حتى یک نفر از ما کشته نشود؛ اما لشکریان خلیفه چه کردند؟ بلى، همه را کشتند جز یک نفر و گفتند که ما گفته بودیم که یک نفر از شما را نمىکشیم.!!!
محمد بن جریر طبرى در تاریخ خود و ابن اثیر در الکامل فى التاریخ مىنویسند:فأتی جرجان فصالحوه على مائتی ألف ثم أتی طمیسة وهی کلها من طبرستان متاخمة جرجان وهی مدینة على ساحل البحر فقاتله أهلها فصلی صلاة الخوف أعلمه حذیفة کیفیتها وهم یقتتلون وضرب سعید یومئذ رجلا بالسیف على حبل عاتقه فخرج السیف من تحت مرفقه وحاصرهم فسألوا الأمان فأعطاهم على أن لا یقتل منهم رجلا واحدا ففتحوا الحصن فقتلوا أجمعین إلا رجلا واحدا ففتحوا الحصن وحوی ما فی الحصن.به گرگان وارد شدند و با گرفتن 200 هزار دینار با آنان مصالحه کردند. سپس به اطراف طمیسه که شهرى در کنار ساحل دریا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود، رفتند. با مردم آنجا جنگ کردند. نماز خوف که حذیفه که کیفیت خواندن آن را مىدانست خوانده شد و با آنان نیز به مقابله برخواستند و سعید با شمشیر بر سر مردم کوبید که از زیر بغل او درآمد و آنان را محاصره کردند. آنان درخواست امان کردند، به آنان این امان داده شد تا کسى از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند؛ ولى آنان همه را کشتند به جز یک مرد. سپس در قلعه را گشودند و آنچه که در قلعه بود غارت کردند.تاریخ الطبری، ج2، ص607، دار الکتب العلمیة و الکامل فی التاریخ، ج3، ص7، دار الکتب العلمیة...جل الخالق !!! آنها از فرمانده دین عطوفت و مهربانى، امان خواسته بودند، با چه مجوزى به آنها امان دروغ داده شد؟ با چه مجوزى عهد خود را شکستند؟ با چه مجوزى همه آنها را کشتند؟
10-جنگ طالقان
در این جنگ ، فرماندهان به ظاهر مسلمان ، چنان جنایتی را مرتکب شدند که در طول تاریخ سابقه نداشته است ؛ حتی چنگیز و اسکندر هم چنین جنایاتی را مرتکب نشدهاند .ابن اثیر در الکامل مینویسد :
کتب قتیبة إلى نیسابور وغیرها من البلاد لیقدم علیه الجنود فقدموا قبل أوانهم نحو الطالقان وکان ملکها قد خلع وطابق نیزک على الخلع فأتاه قتیبة فأوقع باهل الطالقان فقتل من أهلها مقتلة عظیمة وصلب منهم سماطین أربعة فراسخ فی نظام واحد.الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 4 ، ص 545 . قتیبه از فرماندهان نظامی به نیشابور و شهرهای دیگر نامه نوشت که به لشکر او بپیوندند و آنان قبل از رسیدن او به طالقان به او پیوستند . نیزک ( یک زا غلامهای حاکم طالقان ) اقدام به خلع قدرت حاکم کرده بود . وقتی که قتیبه به آنجا رسید با مردم درگیر شد و حمام خون به راه انداخت و انبوهی از مردم را به قتل رساند و صفی از مردم را به طول چهار فرسخ به دار آویخت .
حالا خودتان ماشین حساب به دست بگیرید و حساب کنید که چند نفر در این روز کشته شده است ؟هر فرسخی تقریبا 6 کیلومتر ، هر کیلومتری ، هزار متر . اگر در هر متر دو نفر ایستاده باشند ، چند نفر کشته شده است ؟
در آخر خدمت عزیزان فارسی زبان خود بگوییم که اشتباه نشود، پیغمبر خدا(ص)در هیچ جنگی اسیری را نکشت،پیامبر اسلام حتی از بدترین دشمن خود ابوسفیان و از وحشى (غلام هند جگر خوار) قاتل عزیزترین کس خود(یعنی حمزه) گذشت و آن روز که بر آنها مسلط شد همه را؛ از جمله معاویه را آزاد کرد.اما این خلفا بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) جنایاتی را در حق انسانها،انجام دادند که خونخوارترین حاکم ها هم چنین جنایاتی را در خواب هم نمی دیدند
عزیزان فارسی زبان،چه زردتشت،چه مسیحی،چه یهود،این مولوی هایی که می بینید در این کلیپ ها به ایرانی ها توهین می کنند،اجداد اینها،حتی به پسر پیغمبر خود هم رحم نکردند چه برسید به ما و شما...خداوند در هیچ کجاى قرآن نگفته است که اگر کسى اسلام را قبول نکرد، چشمانش را کور کنید. این چنین اعمالى در زمان رسول خدا ص سابقه نداشت و عرض کردیم که رسول خداص با هیچ اسبری چنین کاری نکردند و در هیچ کجا دستور نداده بودند که بعد از من به کشورها حمله کنید و زن و بچه مردم رو قتل عام کنید،به آنان تجاوز کنید،مال و اموال انان را غارت کنید،بلکه این ها یکسری بیابانی راهزن دنیا پرست بودند که برای رسیدن به این پست و مقام ها،هیچ چیز برایشان مهم نبود و هرکاری انجام می دادند.
اگر می خواهید ببینید که قرآن ما مسلمان ها چه گفته است،بفرمایید.فرموده: لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ? قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ? فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى? لَا انفِصَامَ لَهَا ? وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ بقره256-- در پذیرش دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست.....این هست کتاب قرآن ما
پیامبر خدا بارها به این جماعت فرموده بود:بعد از من از اهل بیت من و قرآن اطاعت کنید،آیا می دانید که آقای حر،کسی بود که آب را بر امام حسین پسر پیغمبر بست و ظلم بزرگی در حق امام حسین ع کرد،اما آیا می دانید که امام حسین ع او را بخشید،و به او پناه داد؟ یا امام حسن ع فرزند دیگر رسول الله ص،وقتی یک نفر از اهل شام،به او فحش می داد،بعد چنان امام حسن به او احسان کرد تا آن شخص به خاطر این رفتار امام حسن،یکی از یاران بسیار نزدیک او شد؟آیا می دانید رسول خدا در مسجد می نشستند و بعضی افراد جاهل وارد مسجد می شدند،و به ایشان جسارت می کردند،اما چنان به آنان نیکی و احسان می کرد تا طرف مقابل به خاطر همین رفتار،اسلام می آورد؟آری اینها خلفای خدا هستند که رحمت و عطوفت را برای بشر می خواستند.اما شما،در کجای تاریخ سراغ دارید که یک عده آدم برای گرفتن بیعت زوری،یک عده را جمع کنند و به درب خانه دختر پیغمبرشان بروند و به او بگویند:زبیر و فلانی و فلانی در خانه تو هستند،یا بیرون بیایید بیعت کنید یا خانه را بر سر شما آتش میزنیم؟؟دختری که تازه پدرش از دنیا رفته،و باید بروند و به او تسلیت بگویند،اما به او گفته اند: فلانی و فلانی که در خانه تو هستند بگو بیایند برای بیعت با ما!،وگرنه خانه را بر سر شما آتش میزنیم!چه انتظاری از چنین قومی دارید شما؟این نشان دهنده این هست که اهل بیت پیامبر خدا،حکومت اینها را قبول نداسته اند،وگرنه همان اول به آنها بیعت می کردند.یا شما در کجا سراغ دارید که قومی،پسر پیغمبر خود را در یک صحرایی محاصره کنند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکنند و گردن همه را بزنند؟؟،شما اینها را اسلام ندانید.اینها هیچ ربطی به اسلام نداشتند
==================
مطالب مرتبط:
عائشه و توسل به قبر پیامبر (ص)
آیا صحابه از سنت رسول الله ص،پاسداری کردند؟
بیعت شکنی صحابی در قضیه کربلا+تصویر
ارتداد صحابه پیامبر از زبان عایشه + تصویر
ناسزاگویی صحابه به عایشه + تصویر
اصحاب و تبعیت از یهود و نصاری
|